۱۳۹۱ تیر ۴, یکشنبه

راننده ناشی

مسافرانی را فرض کنیم که در اتوبوسی نشسته اند....در طی مسیر هر مسافری به طور طبیعی در دنیای ذهنی  و حرفه ای خود سیر می کند و با کناردستی از همان دنیای تخصصی حرف می زند . دنیای اقتصاد و کسب و تجارت , دنیای فن و فن آوری، دنیای تعلیم و تربیت و .... آیا کسی راجع به اتوبوس صحبت می کند؟ راجع به رانندگی صحبت می کند؟راجع به راننده ی آن صحبت می کند؟
حالا فرض کنیم طی همان مسیر ، راننده اتوبوس محکم بزند روی ترمز و کمی هم اتوبوس برود توی شانه ی خاکی و گوشه ی سپر هم بگیرد به گارد کنار جاده...دیگر آیا کسی حاضر است راجع به دنیای ذهنی و حرفه ای و تخصصی خود حرف بزند؟ گیرم که بالاترین متخصص علوم هسته ای هم باشی , حکما فقط راجع به رانندگی اظهارنظر خواهی کرد. آیا در میان اضطراب اتوبوس و جاده فرصتی برای ورود به دنیاهای ذهنی و تخصصی باقی می ماند؟ وای به روزی که هر مسافری احساس کند که ولو با گواهی پایه دوم یا اصلا بدون گواهی نامه ، دست فرمان بهتری دارد نسبت به راننده ی اتوبوس....




این ها همه دلیلی است که رضا امیرخانی آورده در کتاب " نفحات نفت" برای این سوال که چرا همه در ایران راجع به سیاست حرف می زنند!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر