یعنی توی یه هم چین هواییه که آدم می گه به درک که هیچی بر وفق مراد نیست و خر مراد لنگ که چه عرض کنم , زیر بار زندگی افتاده و سقط شده.
مهم اینه که بارون میاد و پنجره بازه و صدای شرشر میاد و حامد نیک پی می خونه و از سرما مورمورت می شه و صورتت رو فرو می کنی توی بخار چایی و یتوی مه بخار چایی برای چند لحظه همه چی یادت می ره و حتی دیگه احساس تنهایی هم نمی کنی.
یعنی هم چین هواییه الان...
مهم اینه که بارون میاد و پنجره بازه و صدای شرشر میاد و حامد نیک پی می خونه و از سرما مورمورت می شه و صورتت رو فرو می کنی توی بخار چایی و یتوی مه بخار چایی برای چند لحظه همه چی یادت می ره و حتی دیگه احساس تنهایی هم نمی کنی.
یعنی هم چین هواییه الان...
۱ نظر:
خواستم صورتم رو بكنم توي بخار چايي تا ديگه احساس تنهايي نكنم, دماغم سوخت...
ارسال یک نظر