می دونی بیش تر از همه دلم برای چی تنگ می شه. برای این که عصرا وقتی دارم میام خونه , سر پیچ خیابون, جایی که آخرین آنتن رو می ده , زنگ بزنم بهت و بگم هستی من بیام اون فیلم جدیده رو ازت بگیرم؟ تو هم بگی آره بیا , فقط زنگ بالا رو بزن. بعد من بگم باشه می بینمت پس. بعد بیام و از سر کوچمون رد شم و کوچه ی بعدی , خونه اول,زنگ دوم رو بزنم و تو بدون این که بپرسی کیه؟ درو باز کنی و بعد کله تو از تو راه پله بیاری بیرونو و بگی بیا بالا و بعد من بگم نه زود می خوام برم و تو هی اصرار کنی و من انکارو و آخرش تو بیای پایین و بعدش نیم ساعتی سرپا وایسیم و حرف بزنیم و من کل روزمو برات بگم و تو کل روزتو برام بگی و بعد من که دیگه چشمام از خستگی باز نمی شن و تو که داری از سرما می لرزی از رو بریمو و بعدش خدافظی کنیمو و تو بیای تا دم درو و از لای در دست تکون بدیو و من برم و یادم بره که فیلمو ازت بگیرم!!!
"سم" دلم واسه جای خالیت تو کوچه پشتی تنگ می شه دختر. مواظب خودت باش اون دور دورا . اون ور پل منتظرم باش. خیلی دور نرو که بعد پل پیدات نکنم. قول؟
"سم" دلم واسه جای خالیت تو کوچه پشتی تنگ می شه دختر. مواظب خودت باش اون دور دورا . اون ور پل منتظرم باش. خیلی دور نرو که بعد پل پیدات نکنم. قول؟
اشکم دراومد.الان فقط اشکم دراومده
پاسخحذف